جدول جو
جدول جو

معنی زخمه ریختن - جستجوی لغت در جدول جو

زخمه ریختن
(چَ / چِ دَ گِ رِ تَ)
با مضراب بر طاس و مانند آن، زخمه زدن. نواختن:
کوس رویین بلند کرد آواز
زخمه بر کاسه ریخت کاسه نواز.
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 84)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ / چِرَ / رُو شَ کَ دَ)
نواختن. ساختن آهنگ. زخمه زدن. زخمه سازی:
بالای مدیح تو سخن نیست
کس زخمه نساخت برتر از بم.
خاقانی.
مطرب چه زخمه ساخت که در پردۀ سماع
بر اهل وجد و حال در های و هوی ببست.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از زخمه ساختن
تصویر زخمه ساختن
آهنگ ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخمه ساختن
تصویر زخمه ساختن
((~. تَ))
آهنگ ساختن
فرهنگ فارسی معین